سعیدسعید، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

عشق مامان و بابا

بالاخره اومدم

سلام پسر نازم امید مامانی بعد از چند وقت اومدم برات بنویسم عزیزم میومدم ولی حسش نبود آخه پسرم داره بازم دندون درمیاره ولی این دفعه خیلی اذیت میشی هیچی نمیخوری به جز شیر خدا رو شکر که بازم شیر میخوری لاغر شدی چند روز هم تب داشتی مامانی بهانه گیر شده بودی و گریه میکردی و با اینکه بیحال بودی ولی بازم مثل همیشه لبخند رو لبات بود عزیزم  راستی پسرم دیگه کفشاشو پاش میکنه هورا  چند روزم با هم رفتیم بیرون و خودت راه میرفتی نمیدونی چقدر خوردنی تر شده بودی همش حواست به اطرافه دلت میخواد خودت تنها راه بری و دستاتو نمیدی به مامانی  چند تا عکس از پسر نازم میزارم - اولین  بستی یخی رو هم خوردی نصفشو دوست داشتی نوش جونت  ...
25 مرداد 1392

کفشهاتو پا نمیکنی ؟

پسر گلم چند روزی خونه نبودیم رفته بودیم خونه دو تا مامانیا اول خونه مامان من بعد خونه مامان بابایی واست کفش سوتی خریدیم که پات کنی اصلا نگاهی بهش ننداختی میترسیدی البته هنوزم پات نمیکنی ولی دیگه نمیترسی روز اول کفشها رو پات کردم اصلا از سر جات تکون نخوردی و بعدش گریت گرفت که درآوردم از پات - 7 تیر برای اولین بار بدون اینکه دستتو بگیریم تمام عرض خونه رو خودت تنهایی راه رفتی و دیروز 13 تیر برای اولین بار بدون اینکه به جایی تکیه بدی خودت از زمین بلند شدی فدات بشم پسر شیطون و خستگی ناپذیر من چند روزی هم میشه که وقتی کسی زنگ خونه رو میزنه من میگم کیه شما هم تکرار میکنی میگی گیه گیه - اون موقع است که میخوام یه لقمت کنم در هم یاد گرفتی همش ...
14 تير 1392

کوتاهی مو

عزیز دلم موهای سرت خیلی بلند شده بود و میومد جلوی چشمهای نازت و اذیت میشدی و من و بابا تصمیم گرفتیم جلوشو کوتاه کنیم با هزار ترفند موهای لختتو کوتاه کردیم و خیلی مرتب نشد ولی خیلی عوض شدی خوشگل تر شدی و حسابی قربون صدقت میریم عکسشو چند روز دیگه میزارم ماشالله یه جا که نمیمونی      ...
26 خرداد 1392

اولین ها

اولین بار چهار ماهت بود که با تکیه گاه نشستی شش ماهگی کاملا مستقل شدی و احتیاجی به تکیه گاه نداشتی 9 فروردین 92 اولین آبگوشت زندگیتو خوردی و چقدر هم دوست داشتی نوش جونت عزیزم گل پسرم اولین دندونت 91/11/19 دومین دندونت 91/11/21 سومین دندون 92/3/17 دراومد 
22 خرداد 1392
1