این چند روز
جونم برات بگه پسر گلم این مدت تو خیلی شیرین تر و شیطونتر شدی ولی خوب دیگه مثل قبل غذا نمیخوری ترجیح میدی به همه جا سرک بکشی و همه چی رو به هم بریزی ولی غذاتو نخوری پسر گلم تا حالا 6 تا دندون داری و دوتا آسیابم داره درمیاد هفته قبل از کرمانشاه مهمون داشتیم عمه و دختر عمه ها اومدن بعد از یکسال تو رو میدیدن اینقدر قربون صدقت میرفتن و هر کاری میکردن بری بغلشون ولی تو فقط ناز میکردی و بغلشون نرفتی چند روز قبلش با هم رفتم پارک و شما هم میدویدی و با زبون خودت با بچه ها حرف میزدی و دنبال یه پسر 4 ساله بودی که تفنگ داشت و صدا دار بود تو خوشت میومد تو میدویدی و منم دنبالت و بعد اومدم خونه به پدر جون گفتم واسه سعید تفنگ بخریم و بعد که عمه اینا اومدن خاله نرگس واست کادو خریده بود باز کردیم دیدم تفنگه خیلی قشنک با نورای رنگی تو هم دوستش داشتی دست خاله درد نکنه دیگه اینکه میری بالای مبلای راحتی از این سر میدوی تا اون سر منم کنارت ماشالله من خسته میشم تو نه - صبح که از خواب بیدار میشی مستقیم میری سراغ جارو برقی و شروع میشه امروز اومدم کمد لباستو نگاه میکردم چشمم افتاد به لباسهای بچگی خودم که مامانی نگه داشته بود یه سر همی و یه کابشن پاییزه و یه شنل که سر همی رو تنت کردم و ازت عکس گرفتم اندازته شنل هم همینطور ولی کابشن هنوز بزرگه چند تا از عکسهاتو میزارم