سعیدسعید، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 27 روز سن داره

عشق مامان و بابا

زندگی ما

اومدم با تاخیر زیاد

سلام پسر نازم  سعید من که تو این مدت که نیومدموبلاگتو آپدیت کنم یه خوردشو به حساب تنبلی بزار  ماشالله پسر نازم مثل بلبل صحبت میکنی ،خیلی باهوشی و مودب و مهربون  دختر دایی هلنا هم بزرگ شده و روز به روز نازتر میشه ،و اینکه صاحب یه دختر عموی ناز به اسم آرتمیس شدی عزیزم الان که دارم مینویسم دو ماهشه خانوادمون داره بزرگ میشه با این بچه های ناز باباررضا هم مشغول کاره مثل همیشه و مامانم خونه کار میکنه   و  ایشالله بهار یا مهد و یا کلاس آموزشی ثبت نامت میکنم عزیزم که با هم سن و سالات آشنا بشی و بازی کنی  ...
28 آذر 1394

آخرین پست سال 93

سلام سعیدم پسر شیرین زبون و باهوشم مامانی حسابی تنبل شده امیدوارم مو ببخشی که دیر اومدم سراغ وبلاگت  جونم برات بگه امروز که 2 سال و 8 ماهو و 19 روزته حسابی آقا شدی امسال که کم کم داریم که آخرش نزدیک میشیم سال خوبی برامون بود و با بودن تو خیلی بهتر شد امسال تو روز از شیر و پوشک گرفتم و اینکه اصلا اذیت نشدم کامل صحبت میکنی جمله بندیات عالیه - شعر میخونی - بازی دانلود میکنی و نصب میکنی با تبلت من  یه دفعه یه حرفهایی میزنی که از ذوق فقط میگیرم بوست میکنم و تو بغلم فشارت میدم  9 بهمن هم دختر دایی نازت هلنا جون هم دنیا اومد یه دختر ناز و شیرین  مهر تولد آقا جون دی تولد بابا جون و عمو سعید  بهمن تولد ما...
21 اسفند 1393

پسر باهوش و شیرین زبون من

سلام گل پسرم عشقم نازنینم این چند ماهی که نیومدم بنویسم برات من. ببخش عزیزم یه خورده سرم شلوغ بود و یه خورده بیحوصله بودم جونم برات بگه خیلی اتفاقها افتاده توی این مدت که هم خوبه و هم بد –بدش بمونه ولی خبر خوب این که دختر دایی بهمن ماه به امید خدا دنیا میادو یه همبازی جدید پیدا میکنی عزیزم و خبر خوب دیگه اینکه با همکاری عالی پسرم دیگه از دست پوشک هم راحت شدیم قربونت برم اینقدر عاقل و باهوشی اصلا اذیتم نکردی خیلی زود راه افتادی فدات بشم همه چیت خوب بود و مامانو اذیت نکردی و اینکه کامل دیگه صحبت میکنی و جمله سازی میکنی و خیلی شیرین صحبت میکنی گل پسر خاله سحر از دست مامانی ناراحت بود که چرا وبلاگتو بروز نکردم حالا هم خوابیدی و بابا ...
9 آذر 1393

عشق من تولدت مبارک

  سلام پسر ناز و باهوشم مامان فدات بشه عشقم به همین زودی دو سال گذشت دو سال پر از حس خوب مادر بودن و پسر ناز و مهربونی مثل تو داشتن عزیزم جمعه برات تولد گرفتیم قربونت برم خیلی بهمون خوش گذشت ایشالله تولد 120 سالگیت گلم سعید نازم تو این چند ماه گذشته خیلی پیشرفت کردی هر چی رو بشنوی فوری تکرار میکنی  جملات چند بخشی رو راحت میگی از یک تا 20 میشمری الفبای انگلیسی رو یاد گرفتی ولی نه کامل قصه هایی رو که شبها برات میخونمو یاد گرفتی اعداد انگلیسی رو تا 10 بلدی  اسم خیلی از چیزها رو دیگه میدونی کارتون تام و جری رو خیلی دوست داری مثلا چند روز قبل از تولدت بهم گفتی بابا رضا دوچرخه بخره تولد سعید بابا بیاد بر...
2 تير 1393

عید 93

سلام عزیز دام فدات بشم مامانی این روزها خیلی تنبل شده البته برای نوشتن وگرنه صبح تا شب با پسری بازی میکنه و احساس خستگی نمیکنه از بس پسر گلم شیرین زبون شده هر چی که بشنوی فوری تکرار میکنی شدی طوطی ما قربون اون چشمای نازت برم اول از همه بگم که موقع سال تحویل رفتیم خونه مامان ی(مامان من) دایی خسرو و زن دایی هم اومدن دور هم بودیم و خیلی بهمون خوش گذشت و عیدی گرفتیم روز اول عید رو هم رفتیم خونه مامان(مامان بابا رضا) که عمو مهدی اینا هم اومدن دور هم بودیم و 2 عید هم عازم سفر شدیم به سوی کرمانشاه (دیار مامان) البته با خاله سحر و مامانی  تا 8 فروردین اونجا بودیم و همه روزها رو هم به دید و بازدید گذروندیم و در کل خوش گذشت بعدشم که برگشتیم و خون...
31 فروردين 1393