دندونای پسرم و شیرین زبونیاش
گل پسرم چند وقتی میشه میام به وبلاگت سر میزنم عزیزم ولی نمیتونم بنویسم الان هم خوابی من اومدم
عزیزم تو این ماه 4 تا دندون با هم در آوردی که راحت تر از قبل میتونی غذا بخوری گلم قدت هم هزار ماشالله بلندتر شده هر چند وزنت زیاد نشده و اینو میزاریم به حساب تحرک و شیطونیات سعیدم کلمات جدیدی که یاد گرفتی
گل= گل
گوگی= گوشی
گیه=کیه
نون= نان
ماما= مامان
توپ= توپ
و خیلی حرفهای دیگه که نمیدونیم چیه
کلاغ پر- لی لی حوضک - اتل متل توتوله رو هم یاد گرفتی
بعد از مدتها مامان و بابایی و عمو مهرداد و عمو مهدی و زن عمو ستاره اومدن خونمون و شب موندن خیلی خوشحال شدیم و حسابی بهمون خوش گذشت و همش قربون صدقه تو میرفتن و تو هم که کم نمیزاری تو دل بردن
فدای پسر نازم برم که روز به روز داره بزرگتر و عاقل تر میشه ولی من از حالا دلم برای این روزا تنگ میشه - با هم بازی میکنیم خودتو برام لوس میکنی - دراز میکشم میای سرتو میزاری رو شکمم میگم سعید بوس بده سرتو میاری جلو من بوست کنم ماشینتو میاری میخوای سوار شی و منم تو رو میکشم
یه روز که خوابیده بودی با گریه بیدار شدی هر کاری میکردم آروم نمیشدی شیر نمیخوردی و تا اینکه بابا رضا اومد آروم نشدی سفره انداختیم شام بخوریم که دیدم پسرم اومد بغل باباش نشست و ماکارانی داشتیم و با اشتیاق میخورد البته با کمک بابا رضا برای اولین بار گوشت چرخ کرده توی ماکارانی رو با اشتها میخوردی و ما هم حسابی ذوق کردیم حالا نمیدونم گشنت بود گریه میکردی یا ......